بدون تردید معنویت یکی از نیازهای روانی انسان ها محسوب می شود. این نیاز زمانی بیش از پیش احساس می شود که انسان ها در کوران زندگی روزمره خویش و در التهاب و سرکشی نیازهای کاذب، برای رسیدن به آرامش دست و پا می زنند و به هر کجا و هرکسی مراجعه می کنند،بلکه میزانی از دردهای روانی آنان را التیام بخشند. اما عموما بدون نتیجه یا به درون خود می خزند یا به راهها و روشهای دیگر سر می زنند و گاهی راههای انحرافی، آنان را به بیراهه های بی سامانی و التهاب آور می کشاند. این همان سرگشتگی است که بشر امروز دست به گریبان است و برای برونشد از آن پیگردهای فراوانی انجام می دهد، غافل از آنکه دوای درد آنان در معنویت نهفته است. به عبارت دیگر معنویت ، گمشده امروز و دیروز بشر است.
معنویت چیست و در کجاست؟
معنویت توجه به ماورا و عمق هر چیزی است که عینی است، کوششی برای درک چرایی و هستی است، گذر ازملموسها و محسوسات و رسیدن به معقولات است، در یک کلام معنویت ، معنی بخشیدن به چیزهایی است که با آن سرو کار داریم اما کمتر به کنه آنها پی برده ایم. براین اساس معنویت معنی بخشیدن به زندگی و هستی است. زندگی و هستی دارای معنی هستند ،بیهوده در جریان نیستند، اما ممکن است انسان به این معنی پی نبرده باشد. ادراک معنی این مقوله ها معنویت است. پس معنی بخشیدن یک امر درونی است، کوششی است که باید از سوی انسان صورت پذیرد.
حتماْ سوالاتی از این قبیل در ذهنتان نقش بسته است که برای چه زندگی می کنیم؟ چرا روز و شب را می گذرانیم؟ ما برای چه به اینجا آمده ایم؟ این همه موجودات دیگر همانند کهکشانها، آسمانها، کرات، ستاره ها، حیوانات، اشجار، کوهها و دیگر پدیده ها در این غوغای هستی چه می کنند؟ انسان در کجای این معادله قرار گرفته؟ مسئولیت او در برابر این همه موجودات و نظم شگفت انگیز هستی چیست؟ رابطه انسان با خویشتن چگونه باید باشد؟ بهترین ارتباط انسان با خدای بزرگ چه ارتباطی است؟ و صدها سوال دیگر ...
پاسخ انسان به این سوالات، او را به مبداُ افرینش و مبدا این همه شگفتی راهنمایی می کند. اینجا اول معنویت است. براین اساس معنویت، پاسخ به شگفتیها و معنی بخشیدن به چرایی و چگونگی آنها است. پس در معنویت، توجه انسان از سطح ظاهر فراتر رفته و به عمق و فلسفه بودن می رسدو در نتیجه این سفر درونی، ابتدا به بهت و سپس به آرامش می رسد. به عبارتی در معنویت دو عنصر نهفته است: یکی بهت و دیگری آرامش. وقتی انسان در برابر عظمت، شگفتی و غوغای حیرت برانگیز هستی و این همه نظم و دقت قرار می گیرد، دچار بهت می شود. این بهت مرعوب کننده است اما دلهره آور نیست. چرا که به قدرتی پی می برد که این همه شگفتی را برای انسان خلق کرده است، یعنی به یک وجود مهربان پی میبرد.
شگفتی از یک سو و احساس آرامش و محبت از سوی دیگر. این تنها ترسی است که اضطراب نیست و با شیرینی و امید همراه است. احساس دوگانه بهت و آرامش را می توان معنویت نامید. براین اساس هرچه بینش و آگاهی انسان نسبت به خویشتن ، نسبت به جهان هستی و نسبت به خداوند بزرگ بیشتر شود، هر چه خشوع انسان بیشتر شود، بیشتر به عظمت هستی پی می برد و این علم به وی خشوع و آرامش عطا می کند.
بسی مایه تآسف است که بسیاری از بزرگسالان پاسخی برای سوالات اساسی زندگی خویش ندارند و در اثر بی اطلاعی به سادگی از کنار این همه شگفتی می گذرند و یکسره در سطح ظاهر زندگی خویش سیر میکنند. نتیجه این ناهشیاری، سرگشتگی و التهاب است که برای برونشد از آن به هر بیراهه ای سرک می کشند و خود را در وادی های حیرت، سرگردان می کنند.طبیعی است که در چنین فضایی زندگی به کام آنان شیرین نیست. یعنی معنی ندارد.دلیل این امر مشخص است. این افراد در کودکی با این مقوله ها آشنا نشده اند، والدین آنها هیچگاه از اسرار هستی و از عمق جریانات زندگی برای کودکانشان صحبت نکرده اند. والدین آنها هیچگاه از جلال و جمال خداوندی برای فرزندانشان نگفته اند. این کودکان کمتر در معرض راز و نیاز والدینشان با خداوند قرار گرفته اند. کمتر از آنان توکل و توسل دیده اند. نتیجه این می شود که آنان در بزرگسالی و در برابر کوچکترین سوال فلسفه زیستن و چون بی هویت زندگی می کنند، هویت خود را در جای دیگری جستجو می کنند. می توان کودکان را از نونهالی با سرچشمه آرامش ها و مهربانی ها آشنا کرد. صفات خداوند را میتوان به دو دسته جلالی و جمالی تقسیم نمود. صفات جلالی خداوند ناظر به عظمت و جبروت و قدرت او هستند. صفاتی مانند : قهار و جبار و صفات جمالی خداوند ناظر به مهربانی او هستند، مثل: عالم، رحیم و رحمان. صفات جلالی و جمالی خداوند از یکدیگر جدا نیستند. ما برای ادراک خودمان آنها را طبقه بندی می کنیم، وگرنه همه اسماء و صفات خداوندی عین ذات خدا هستند و کلمه الله مظهر جمیع صفات خداوندی است. آشنا ساختن کودکان به صفات جلالی و جمالی خداوند و همچنین آشنا نمودن آنان با مناسک و عبادت ها -البته متناسب با سن آنها - به تدریج آنها را معنوی بار می آورد. به عبارتی این آشنایی ها به کودک هم بهت و حیرت می دهد و هم آرامش. بهت و حیرت در برابر عظمت مطلق و آرامش در برابر خالق مهربان. در حقیقت در این آموزش ها به تدریج به کودکان بینش اعطاء می شود. این بینش ها کودک را از ظاهر به عمق زندگی می برد و به ادراک او از زندگی معنی می دهد. شماری از این بینش ها و رفتارها را می توان چنین فهرست نمود:
دکتر رضا پورحسین
عضو هیات علمی دانشگاه تهران